مهربان من!
هيچگاه نمي شود گفت كه، كي و چگونه آغاز شد...سرم را كه به عقب بر مي گردانم، همه چيز در غلظت مه گم شده است. دلم ناگهان پروخالي مي شود. نامت را بي وقفه تكرار مي كنم، نشاط وصف نا شدني اي ست...
باور كن نازنين!
جودي تو...
نوشته های روزانه، شعر و داستان