Monday, October 03, 2011

بيوگرافی


آوازهای ويتنام
اذان پدر بود
در گوش ما
و کنيه مان
"حيرانی" شد.
ما آب می خورديم
و مين ها رشد می کردند
و سرنوشت زمين را
خدا
با دست های آتل بسته
پشت کتابش
نوشته بود.

پياله پياله
نفت می نوشيديم
به سلامتی مصدق
مست
فشنگ ها را
در خشاب می کرديم
و لقمه ی نشناليزم را
در دهان دنيا
می چپانديم.
و اين يعنی
طعم گس بوسه ای
که پشت ديوار برلين
پير شد
و ندانست آزادی
در مشت های گره خورده
ديگر نفس نمی کشد.

موچين
زنجيره ی سيگار
و دختری که در اينه
نمی شناخت خود را
جهيزيه ی ما بود
برای آينده ی روشن
که فالگير
در فنجان قهوه ی سرزمينم
ديد.
و هيچ کس
مادر نبود
برای خاک ما
او
زخم هاش را
زوزه کشان
در انزوای خويش
ليس می زد.
و ما
بی رحم تر از
شاعرانی که
شعرهاشان
ميآن خاطرات گم شده بود
شبنامه ها را
دود می کرديم.

بايد به آن "فروغ" بگويم
سهم ما از زندگی
بوسه های تلخ تنباکوست
و کتاب هايی که
خود سوزی می کنند
و سازهايی که
روزه ی سکوت گرفته اند....