Sunday, February 28, 2010

مطرب

مطرب
نت ها را
به سیخ کشید
"دو تا "ر" یک "لا
سهم شبش بود

 
اجاق را روشن کرد
دید دلتنگ است
یک کلید "سل" هم
افزود
و همسایه را
دعوت کرد


 
" شرابی و"ر" و "لا" و "سل
ضیافت شاهانه شان
تا پاسی از شب
ادامه داشت



پروانه


Saturday, February 27, 2010

عاشقانه

پشت هر ترانه
کودکی کمین کرده

قایم باشک لطیفی ست
عاشقی من و تو

من چشم می گذارم
تو دور می شوی
پنهان می شوی از دیدگانم
تا من
تا ابد
جهانی را
به دنبالت بفرسایم
سیر و سیاحتی کنم
نادیده ها را
ببینم و
نیابم ات
و برای خیالت
شعرها بنویسم


پروانه

Friday, February 26, 2010

وصیت نامه

شاعر
وصیت نامه ی دنیا را که نوشتی
به من بده
تا با بالهای کاغذی ام
" پربگشایم به رودخانه ی " راین
و در بطری ودکایی
رهایش کنم
شاید روزی
به اعجاز
پیامبری بیابدش
و آشکار شود چگونه
دنیا
با این همه اندوه
دیر زمانی است
دوام آورده


 
پروانه
6 اسفند 1388
با احترام تقدیم می شود به شاعر رویا ها شمس لنگرودی گرامی

Thursday, February 25, 2010

توصیف

به دریا که فکر می کنم
با تو راهی می شوم
کوه را که می بینم
با تو در می نوردم
کتاب شعر "شمس" را که می گشایم
تو را می خوانم
که همچنان با وقار و طناز
هر شعری را
شاه بیت شده ای


 
راستی
مگر مرد شاعر ما
"شمس لنگرودی" مهربان
که گجشکان بی تاب
از سرهرانگشتش آواز می خوانند
تو را می شناخت
که در وصف ات
کتاب ها نوشته
تا من بخوانم؟

 

پروانه

آرام بخش

آه نجات بخش راستین
داروی آرام بخش
در این غروب تباهی
وقتی تو هستی
دیگر نمی بینیم
دهان "فرخی" ها را
بخیه می زنند
دیگر نمی بینیم
ریسمان های طماع
در انتظار فشردن حلق ها
به له له افتاده اند
و تفنگ های هار
پارس می کنند
و گلوله
به گُل می نشیند


"هایدگر"
اندیشمند بزرگوار
نگران نباش
خداوند
خیلی وقت است
که ما را ترک کرده
و ما
ترکش خورده
قرص ضد اضطراب می خوریم
شاید که بخوابیم
و خواب صلح ببینیم


راستی
می شود وقتی "افلاطون" را دیدی
از او بپرسی:
چرا مرا
از این جهان
که در آن
غریبه ای بیش نیستم
بیرون نمی راند؟
آخر
پاسپورتم
در فرودگاه
ضبط شده


پروانه

Sunday, February 21, 2010

قول

بلبلی که در سینه ام آواز داشت
امروز مرد.
 
مگر قرارمان نبود
دل از من
آب و دانه از تو؟


پروانه
2 اسفند 1388

Friday, February 19, 2010

سازمان ملل

مگر تو شورای عالی امنیت سازمان ملل هستی
که هرازگاهی تحریم می کنی
بوسه را و دیدار را

 

انصاف رفیق
در سرزمین من
زلزله ویران کرده
تمام سد ها را
و تمام برج های عاطفه
دردمند
زیر آوار خویش فریاد می زنند
نجات! نجات!

 

از کمیساریای عالی پناهندگان بخواه
که پناه دهد
این همه بی پناهی را
که در نگاه من نشسته


 
پروانه
30 بهمن 1388

Thursday, February 18, 2010

تسلیم

اصلا دستپاچه نیستم
می بینی چه خوب می رقصم
به ساز چپ کوک ات
کج و معوج و خارج؟

 

پروانه
29 بهمن 1388

خرداد 88

دامن بهار
لکه دار شد.

برادرم بردباری
بیا دلداریش دهیم
و در هر فصلی که خواستیم
از نو
عروسش کنیم.

آیه ی یاس مخوان
تاریخ از یادت گریخته مگر؟
پدرانمان نگفتند روزی
 " زمستان ما بهار شد "!


پروانه
ویرایش 29 بهمن 1388

آرزو

کاش
به جای تصویر پروانه ای نحیف
گاو دیوار غار لاسکو بودم

ساعت ها به نظاره ام می نشستی
و من به اعجابت می کشاندم
به تحسینت وا می داشتم
کاش...


پروانه
28 بهمن 1388

Wednesday, February 17, 2010

عاشقانه

به دنبال عشق قدیمت
مرا ورق می زدی.

نتوانستی نقاط کورم را بخوانی
ای یار،
تو که خط بریل نمی دانی.

 

پروانه
28 بهمن 1388

Tuesday, February 16, 2010

عشق بازی

به یادت هست
ای یار
پس از مهتاب اولین دیدار
تار مویی از تو
روی پیرهنم
جا مانده بود؟

حالا که نیستی
شب ها
پنهانی
با هم گپی می زنیم
و اگر مجالی دهد
عشق بازی هم می کنیم.


پروانه
27 بهمن 1388

Sunday, February 14, 2010

چهارده فوریه

دوستت دارم
به تو سلام می کنم
و می بینمت
دست در دست بانویی
خیابان های شهر را طی می کنی.


امروز چهارده فوریه است
مردم در بازی عشق گیرافتاده اند
من هم می خواهم لب هایت را ببوسم
وارد این بازی شوم
و بگویم
من هم گیر کرده ام
و شمعی قرمز به تو هدیه دهم.
می بینم
دست در دست بانویی
وارد ساختمان می شوی.


در انتظار می نشینم
پشت دری بسته
و از پنجره
روبان ها و کاغذ های قرمز
بر سرم می بارد
 و رهایی خنده های سرخوشی.


 بی تاب می شوم
قلبم را بیرون می کشم
کنار شمع قرمز
پشت در روی پله می گذارم.
 


به سر کوچه نرسیده
تمام می کنم
درست مثل شعرهایم
که چند روزی است
تمام کرده اند.



پروانه
14 فوریه 2010
25 بهمن 1388

باغبان من

وقتی که دوستم می داری
از جای هر بوسه
گلی می روید
در بوستان تنم.

باغبان منی
بیارای مرا
یکه
و
بی نظیر.

 
پروانه
11 دی 1388
1 ژانویه 2010


Saturday, February 13, 2010

مغازله

می ترسی مایه ی الهام من شوی
از تو اندیشه ام بال بگیرد
و به آشیان دیگری بنشیند؟

کور خوانده ای رفیق!
خانه ام چنان گرم است
در دستان تو
که رویای پرواز
مرده است

باید به "شاملو" بگویم
" کمی "هوای تازه 
به دوستی مان بدمد

 
پروانه
23 بهمن 1388

ماخولیا

دوستت دارم
و فیلم بازی می کنم
که یعنی: قهرم.

 
این نه دیدارها
بیشتر از یک چای داغ
در کنار آدمک برفی ای که خود ساخته ای
می چسبد.

 
پروانه
22 بهمن 1388

دل آشوبه

آشوب که می شود
دریای دلم
از دور می بینمت
که می آیی
در زورق اطمینان
با چشمانی براق تر از
فلس شاه ماهی اقیانوس ها


و من با هر دل آشوبه
روی موج دستانم
راهنمایت می شوم
به هرآن جا که
تو آرام گیری
رام شوی
ماهی سرکش آب های آزاد!

 
پروانه
23 بهمن 1388

Friday, February 12, 2010

برادرم
دهانت باز مانده
هنوز "آ" ی آزادی را نگفته
طناب
حلق ات را دریده

 
پروانه
18 بهمن 1388

وقتی به آن خانه ی خوشبخت
در انتهای کوچه ی بن بست
تلفن می کنی
یا در افریقایی
یا افغانستان

بیهوده پابندت شدم ای یار
تو سیر آفاق می کنی،
من انفس

پروانه
22 بهمن 88


روزی یک شعر
و یک تلفن
جیره ی روزانه ی
من از تو.

 
نمی دانستم
تناردیه" هم "
می تواند
کوزت" را "
خوشبخت کند.

 
"ژان والژان"
دوره ات
سر آمده.

 


دخترک را
دیگر
به تو
اعتنایی نیست.

 
پروانه
17 بهمن 1388

مرگ

به جای بهار
تو بیا به خانه ی ما
من
در دستانت
می رویم
و ریشه می دوانم
تا اعماق دلت


به گاه تابستان
آبستن میوه هایی می شوم
که از جعد گیسوان تو
چیده ام

 و در پاییز
عریان
به نظاره ی چشمانت
می نشینم
که با اندوه
آشناست


 زمستان که شد
در دستانت
می خوابم
غنودنی آرام
ابدی

پروانه
23 آذر 88




Thursday, February 11, 2010

دیگر شکوه اندوه را
در کدامین تصاویر جستجو کنیم؟
و حقارت جنگ را
از دریچه ی دوربین که ببینیم؟
وقتی که دیگر
دستان همیشه لرزانت
لحظه ای را ثبت نمی کند.

مراقب باش پیر مرد!
سیگارت به ته رسیده
و خاکسترش
به آنی
سقوط می کند
مثل قلب من
که امروز
با شنیدن
خبر
پروازت.

پروانه
25 دی 1388
به یاد بهمن جلالی نازنین