Friday, April 30, 2010

از تو جدا شدم
چون سيبی از درخت
درد کنده شدن با من است
.اندوه پاره پاره شدن


شمس لنگرودی
لب خوانی های قزل آلای من
آواز قناری را
.باطل می کنی
"داودی"
"که با نوای "نی داود
.جادو می کنی
اگر تناسخ فرصتی دهد
به پرندگان عالم
فخر می فروشم
که چندی
سينه ام
.ميزبان آواز تو بود

 
پروانه
6 ارديبهشت 1389
با احترام تقديم می شود به استاد آواز ايران محمدرضا شجريان

Friday, April 23, 2010


 
زن ام من
روييده از گرده ی نيلوفری
 بسته ی مرداب
حباب ام
با ريشه ای در آب و
نياکانی از دريا
سفرام
جاده ای بی ابتدا و انتها
که سر می خورد به افق
خواب ام
امکان هر ناممکن
اشاره ای به بی کران
ماهی ام
بال زنان در هوای تو
عصيان طبيعت ام
برخاسته از دنده ی ناممکنِ آدم
انگشت ششم پنجه ای
آمده ام آباد کنم
کشتزار شعری را که
سال هاست خوابيده
و رويای بهار می بيند


 
پروانه
3 ارديبهشت 1389

 
ماه کجاست
که سايه اش
از پشت ميله ها
راه راه شده؟

 
پروانه
2 ارديبهشت 1389

Wednesday, April 21, 2010

برای سولاريسِ آندری تارکوفسکی


زمينی از گردونه ی خويش خارجم
می گردم به دنبال ماهی
که در آسمان تو نمی بينم
و خورشيد را گم کرده ام
در کهکشانی بی نام
آسمان اين طور می گويد
سالی در سياهچاله ای
که خانه ی من است
و من هر روز در خلا
مرور می کنم خاطراتی را
که ديگر خاطره نيستند؛
حضورند در بی زمانی.

جلو تر بيا
می دانم در اين سرزمين
هر رويا
حکايت ديگری دارد
واقعيتی است عيان
در طبيعتِ سرزمينِ نا آشنای ما.


 
پروانه
31 فروردين 1389
برای سولاريسِ آندری تارکوفسکی

در خوابم شکوفه ای
در بيداری
درختی سخت ريشه دوانده
در جزيره ای دورافتاده.

آشنا باش
مثل خواب
نرم باش
مانند آب
بيا و برو
چون باد.

همين که هستی و
در خوابم شکوفه می شوی
چه بخواهم ديگر؟

 
پروانه
30 فروردين 1389

Sunday, April 18, 2010



هر انگشتم ترانه ايست
پيچيده گرد مدادی
لغزنده روی سفيدی کاغذ
به اشارتی طرح می کند
هزار و يک شبی" را"
که در خاطره ام
تو را مرور کرده ام

 

پروانه
28 فروردين 1389

Friday, April 16, 2010


 
نريان من
اورانوس
از چه سُم می کوبی
بر دلشوره ی زمين
که سال هاست
پسِ هر دليلِ اضطراب
شقايقی می روياند
.به عمر بدرِ ماه
از چه شيهه می کشی
به سِحرِ باد
که از خاور دور
به اشارتی
فتح می کند باختر را
و می لرزاند
قلب دخترکانی که
از برگِ سيب
.دامن دارند

اورانوس
نريانِ باد رنگِ من
از سفرهای غريب
به فلات هايی بگو
که چشمی
بکارت اش را نربوده
و گام های تو
.فاتحِ قاطعِ رازهاش بودند

!اورانوس، شوريدگی، عصيانِ طبيعت
تا پايان راه
با چند بهار هم آغوش می شوی؟
کره اسبان تو
از نژادِ کدام زمستان اند؟
،تو فرزند آبی يا آتش
،مغرب زمينی يا مشرق
که ماديان های بسيار
در هوای تو
آبستنِ باد می شوند؟

سخن بگو اورانوس
من شيهه ات را
در هوا می خوانم
و می دانم که اين روزگار
التهابِ بخارِ تن تب دارَت را
.هلاک کرده
 
اورانوس
،اسبِ تب دار
اسبِ تب دار می جويد
...کلامی بگو
 
پروانه
22-25 فروردين 1389


Monday, April 12, 2010


 

خبر که نمی آيد از تو
ترانه به ترانه سفر می کنم
ماه به ماه
و سُر می خورم
روی عمر شهابی که
.آسمان تو را می نوردد

خبر که نمی آيد از تو
با گل ها و علف ها
شور می کنم
"و کاسه ی "چه کنم چه کنم
.به دستان آويزان بيد می دهم

خبر که نمی آيد از تو
با باغبان سَرِ قامت گل
می جنگم
و اشک می ريزم
به پای غنچه ی تاک
.تا مويزِ شور دهد

خبر نداری
خبر که نمی آيد از تو
...چه کارها که نمی کنم

پروانه
24 فروردين 1389

 

سهيل، ستاره ی دير ياب
محبوب من با تو رقابت دارد
که در گردونه ی سال
گاهی، به ندرت
در مهتابی خانه ام
رويت می شود؟

 
پروانه
21 فروردين 1389

!عزيزکم، باران
به کدام زبان حرف می زنی
که گل سرخ
با تو می خندد
هيچ پرنده ای
عطسه نمی کند
بال شاهپرک ها
چروک نمی شود
و درخت
همواره دستانش
به رويت گشوده ست

 
بگو باران
رازها را فاش کن
به کدام زبان شعر می گويی
که وقتی می باری
کلماتِ رقصان
يکی يکی، به نوبت
سُر می خورند سَرِ جاشان
و شعرم را تمام می کنند

 
بگو باران
کلامت شنيدنی ست

 
پروانه
20 فروردين 1389

Friday, April 09, 2010

شش و بش" می آورم"
نمی دانم
!با اين همه خوشبختی چه کنم

 
پروانه
19 فروردين 1389

Thursday, April 08, 2010



گاليله" ام"
می دانم زمين گرد است
و ما روزی
روی کمربند استوايیِ زمين
به هم می رسيم
آن روز
"به عمر "نوح
دور نخواهد بود
که گوژپشت
با گيسوانی سوگوارِ جوانی
ياد کنيم از زمستانی که
جاده ی بين مان را
مدفون کرد

 
پروانه
18 فروردين 1389

Tuesday, April 06, 2010


همه سکوت کرده اند
کسی نمی داند
آن که آهسته آهسته
برگ های داستان تو را می جود
موريانه ای پير است
در انتظارِ انتحار

 
پروانه
17 فروردين 1389
برای استاد گرامی ام حسين سناپور به خاطر صبری که دارد و به ما هم می آموزد


باران، بارانِ نازنين
بيهوده چرا
پنجه می کشی بر پنجره
!کسی به انتظارت نيست رفيق

 
پروانه
17 فروردين 1389

Sunday, April 04, 2010

برای فريد طاهریِ دربند

سرما هم هلاکت نمی کند برادر
می دانم
تو از جنس ابری
در زير صفر سلول ات
برف می شوی
بر قله های اين سرزمين می باری
آب می شوی
و در خروش ات به دريا می رسی

سرما هلاکت نمی کند
تو را می شناسم برادر

 
پروانه
15 فروردين 1389

Saturday, April 03, 2010

دفتر شعر من

آن شب
که نور می باريد
از دفتر شعر من
ترانه ای انگار
زاييده بود
ترانه ای ديگر را
و پرندگان شعرهايم
جشنی داشتند

 
اين است
حکايت اوراق سپيد من
که هر شب
با سوری
شادمانم می کنند

 
پروانه
14 فروردين 1389

Thursday, April 01, 2010

شعر من


شعر من خود روست
نه شخمی
نه آبی و هرسی

باد که می وزد
از سرزمين های دور
بذرش می آيد
در دفتر شعرام
سبز می شود

 
پروانه
12 فروردين 1389