Friday, May 28, 2004

ديالکتيک تنهايی

همه انسانها در لحظاتی از زندگيشان، خود را تنها احساس می کنند و تنها هم هستند. زيستن يعنی جدا شدن از آنچه بوديم برای رسيدن به آنچه در آينده مرموز خواهيم بود. تنهايی، عميق ترين واقعيت در وضع بشری است. انسان يگانه موجودی است که می داند تنهاست و يگانه موجودی است که در پی يافتن ديگری است... انسان خود درد غربت و بازجستن روزگار وصل است. بنابراين آنگاه که او از خويشتن آگاه است از نبود آن ديگری، يعنی از تنهايی اش هم آگاه است... ما همه نيروهايمان را به کار می گيريم تا از بند تنهايی رها شويم. برای همين احساس تنهايی ما اهميت و معنايی دوگانه دارد: از سويی آگاهی بر خويشتن است و از سوی ديگر آرزوی گريز از خويشتن." اکتاويو پاز ترجمهء خشايار ديهيمی