Friday, April 16, 2010


 
نريان من
اورانوس
از چه سُم می کوبی
بر دلشوره ی زمين
که سال هاست
پسِ هر دليلِ اضطراب
شقايقی می روياند
.به عمر بدرِ ماه
از چه شيهه می کشی
به سِحرِ باد
که از خاور دور
به اشارتی
فتح می کند باختر را
و می لرزاند
قلب دخترکانی که
از برگِ سيب
.دامن دارند

اورانوس
نريانِ باد رنگِ من
از سفرهای غريب
به فلات هايی بگو
که چشمی
بکارت اش را نربوده
و گام های تو
.فاتحِ قاطعِ رازهاش بودند

!اورانوس، شوريدگی، عصيانِ طبيعت
تا پايان راه
با چند بهار هم آغوش می شوی؟
کره اسبان تو
از نژادِ کدام زمستان اند؟
،تو فرزند آبی يا آتش
،مغرب زمينی يا مشرق
که ماديان های بسيار
در هوای تو
آبستنِ باد می شوند؟

سخن بگو اورانوس
من شيهه ات را
در هوا می خوانم
و می دانم که اين روزگار
التهابِ بخارِ تن تب دارَت را
.هلاک کرده
 
اورانوس
،اسبِ تب دار
اسبِ تب دار می جويد
...کلامی بگو
 
پروانه
22-25 فروردين 1389