Wednesday, April 21, 2010

برای سولاريسِ آندری تارکوفسکی


زمينی از گردونه ی خويش خارجم
می گردم به دنبال ماهی
که در آسمان تو نمی بينم
و خورشيد را گم کرده ام
در کهکشانی بی نام
آسمان اين طور می گويد
سالی در سياهچاله ای
که خانه ی من است
و من هر روز در خلا
مرور می کنم خاطراتی را
که ديگر خاطره نيستند؛
حضورند در بی زمانی.

جلو تر بيا
می دانم در اين سرزمين
هر رويا
حکايت ديگری دارد
واقعيتی است عيان
در طبيعتِ سرزمينِ نا آشنای ما.


 
پروانه
31 فروردين 1389
برای سولاريسِ آندری تارکوفسکی