Thursday, March 25, 2010


ماهی، ماهیِ قرمزِ تُنگ شيشه ای
چه نشسته ای در اين جا
به انتظار جفتی که
پولک هاش از طلاست.
رها کن خانه را
دل بکن از اين مرداب
آزادی خود را بسپار به امواج
!ببين عجايب دنيا را
اقيانوس ها با گنج ها
دريا های آزاد با توفان هاش
در انتظارت است.

ماهی، ماهیِ تُنگِ تَنگِ دل من
ار چه می گردی ديوانه وار درپی پرهيبِ دُمِ خويش
حال که در بی کرانمندی درياها
راه هايی ناپيموده خفته است
و رمزهايی دربسته
در انتظارِ نگاهِ تو
گريان.

ماهی، ماهیِ قرمز سفره ی هفت سين
!برو، نمان
سَرَت سلامت بگو به آينه های کدر
که از گذشته می آيند
برو، فقط برو
که آب های آزاد آينده
تا نگاهِ تو
راهی طولانی ندارد.

 
پروانه
بامداد5 فروردين 1389